عکسهای۲۶تا۲۷ماهگی آرسام
پسر نازنینم این ماه دیگه همه چی میگی.قشنگ جمله میگی.این ماه من امتحانام بود.شما و بابا خیلی اذیت شدین ولی دیگه تموم شد و وراحت شدیم.ی روز که من درس میخوندم و تو میخواستی با بابا بری بیرون.بهت گفتم برو بابا برات پفیلا بخره.در جوابم گفتی نه خودم میخوام انتخاب کنم.دهنم وا موند.ی بار دبگه سرتو از زیر پتو درآوردی و گفتی عرق کردم.مغازه میریم چیزی برات میخریم میگی آقا لطفا حساب کنین.آخرشمتشکر میکنی.عادت کردی شبا موقع خواب لپ من و بابا رو میگیری و میای بین ما میخوابی.]خر ماه 3شب باید بزارمت و برم تهران برا کلاس.عزیزم تو پیش مامانی و خاله و بابا هستی.انشاله زیاد بهت بد نگذره.من ولی خیلی استرس دارم قراره بی تو باشم.انشاله همیشه سالمو سلامت باشی پسرم.متاسفانه تو این ماه هم عمه نورملک بابا سعید و هم بابای عمو جواد فوت شدن.خدا هر دوشون رو بیامرزه.برا باباحاجب که مریضن دعا میکینی و میگی خدا باباحاجی خوب بشن.انشاله خدا از زبونت بشنوه.وقتایی که من مرخصی بودم و تو خونه خودتو لوس میکردی میگفتی من صهیب هستم و تو مامان للی.قربون اداهات بشم.عاشق عمو پورنگم شدی.یکسره خونمون عمو پورنگ روشنه.خیلی خوب و مهربون بودن هر دوشون.پسرم حرفایی که یادمه برات میزارم:
روشن:شوشن
خاموش:آموش
رد:اد
قند:اند
تلویزیون:تنیوز
دکتر:دک تک