آرسامآرسام، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

برای عشقمون

قربانی

10/22 تا 01/22

1397/11/26 17:47
نویسنده : مامان و بابا
309 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم ما تو تعطیلی 22بهمن رفتیم چندروز مشهد.البته اول خضری که سال دوم فوت باباحاجی بود و بعد هم مشهد.برات لباس عید گرفتیم و بردیمت شهربازی.باباسعیدم رفت دکتر واسه معدش.برفم میومد تو راه.رفتیم بیناباج یکم برف بازی کردیم.خیلی حال داد.

پسرم حرف زدنت خیلی قشنگه.ی روز بهم گفتی مامان میخوام ی چیز صخوخی بهت بگم کسی نفهمه.منظورت خصوصی بود.فدات بشم.شبا هنوز شیشه میخوری.گیر میدی بابا برات درست کنه عزیزم.همچنان عاشق مرد عنکبوتی و بت من و ... هستی.عزیزم امسال عید عمه سیما اینا اومدن.هفته اول مامانی خصری بود شما صبحا میرفتی اونجا.کلی با عمادعمران بازی میکنی.وقتی میریم خونه از خستگی میفتی دیگه.به رب دوشام میگی دب دوشام.عاشق حموم شدی خوشبختانه.تو تعطیلات عید مرکز نفرستادمت.به مناسبت روز پدر ی جشن گرفتن از طرف مرکز.ماهم رفتیم.خیلی هوا سرد بود ولی خوش گذشت.تو همش با ماهان میگشتی پسرم.از رو آتیشم پریدین باهم.قربونت بره مامان که شدی همه زندگیمون.شبا همش بوسم میکنی.هم من هم بابارو.عاشقتیم

پسرم اوایل ماه رفتیم دوروزه مشهد شمارو بردیم دکتر آلرژی ازت تست آلرژی گرفت برا شبا که خیای خرخر میکنی گلم.دارو هم داد و گفت دوماه دیگه دوباره بریم پیشش.بهت خوش گذشت همون دوروز ی شهربازی کوچکم رفتی.دیگه تعطیلات تموم شده و دوباره رفتن به کودک و آینده شروع شده.دوست دارم زندگی من.عکسای این ۳ماهتم برات میزارم عزیزم

آنواع ادم آهنیات عزیزم

دلتنگ باباحاجی شدی و چفیه رو گرفتی تو بغلت

جشن روز پدر و چهارشنبه سوری

پارکتو باهم درست کردیم

آلرژیت خیلی شدید شد و به زور نفس میکشیدی

با عروسکات که عاشقشونی

برف بازی بیناباج

اولین نقاشیت

اولین کاردستیت

اولین اردوی اتوبوس گردی با دوستات

تو جاده مشهد

اولین هدیه برا روز مادر

هدیه نوروز کودک آینده

هدیه دایی عبداله از تهران

 

پسندها (3)

نظرات (0)