آرسامآرسام، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

برای عشقمون

قربانی

عکسهای10تا11ماهگی آرسام

  پسر گلم سلام.تو این ماه حسابی یاد گرفتی جیغ میزنی ها.این ماه روز 26مرداد عروسی عمه سهیلا بود.شما هم که حسابی تیپ زده بودی.ازت عکس گرفتم مامان واست میزارم.رفتیم آتلیه ولی اینقدر بدخلقی کردی که نزاشتی ی عکس سه نفره خوب بگیریم.الان دیگه 4تا دندون داری پسرم.دوتا بالا و دوتا پایین.برا دندونات خیلی اذیت شدی.هی نق میزدی و حوصله نداشتی.خدارو شکر فعلا که خوبه اوضاع دندونات.پسرم من16و17مرداد کلاس داشتم تهران.مجبور بودم شما رو بزارم و برم.سه شب بدون من سرکردی.مامانی میگه فقط شب اول خیلی نق زدی ولی بعدش خوب بودی.ولی من خیلی غصه خوردم.تو فرودگاه کلی گریه کردم.بعدشم همینطور.شبها تو هتل خیلی غصه میخوردم و دلم برات ی ذره شده بود.دست مامانی درد نکن...
1 شهريور 1394

عکسهای9تا10ماهگی آرسام

پسر عزیزم تو این ماه خیلی شیرین شدی.بهت میگیم بترسون میگی خخخخخخ.میگیم تعجب کن میگی ااااااااااا.میگیم زبونت کو با زبونت صدا درمیاری.میگیم سلام دستتو میاری بالا.خیلی ذوق داره این کارات.عاشقتم پسر گلم.انشاله همیشه سالم باشی و برامون شیرین کاری در بیاری.البته این آخرا ی کار بد یاد گرفتی همش جیغ میزنی.امیدوارم زودتر از سرت بره.اینم چندتا از عکسات پسرم ...
9 مرداد 1394

آش دندونی آرسام

پسر قشنگم تو ماه 9 دندون دراوردی.ی دندون کوچولو و تیز.مامان میترسه وقتی شیر میخوری ی وقت گاز بگیری.عزیزم عید فطر رفتیم خضری و چون مصادف بود با دراوردن دندونت اونجا واست آش دندونی چختیم.همه بودن.خانواده مامانی با ما و دوتا دایی ها و خاله.خیلی خوش گذشت.مرسی از همه.اینم عکس دندونت و آش دندونیت.عاشقتم ...
9 مرداد 1394

عکسهای8تا9ماهگی آرسام

سلام پسر قشنگم.نمیدونی چقدر این ماه بامزه شدی عزیزم.از پله های وسط هال به راحتی میری بالا.البته ما از پشت سر حواسمون بهت هست.خیلی خوشکل میری بالا.خوابیدنت که دیگه نگو.اینقدر این ور اونور میری و هی به شکم میشی باز این پهلو باز اون پهلو باز به پشت.خلاصه خیلی تکون میخوری تا بخوابی.تو این ماه بردمت واسه چکاپ.دکترت گفت ی سنگ کوچولو تو کلیت هست.البته سنگ ریزه.میگن الانا همه بچه ها دارن.بهت دارو داده.طفلک مامانی و من دوتایی درگیریم خلاصه با داروهات.امیدوارم هرچه زودتر رفع بشه.دیگه تو این ماه ناهار مامانی واست پلو گوشت درست میکنه با ماست.خوب میخوری.میخندی.چهاردست و پا که دیگه ماهرانه و سریع.هی میری باز ما میگیریمت.در کشوها رو باز میکنی تا فزولی کنی....
29 تير 1394

عکسهای7تا8ماهگی آرسام

عزیز دلم سلام.هشت ماهت تموم شد.خیلی بامزه و جگر شدی پسرم.چند روزه که چهاردست و پا راه میری.میشینی هم.ولی باید حواسمون باشه که نیفتی.پسرم شما اصلا سینه خیز نکردی.یهو افتادی به چهاردستو پا.حسابی فزول شدی.هرچی میبینی برمیداری.خیلی باید مواظبت باشیم.بیچاره مامانی که صبحا امان نداره از دست تو.البته هم مامانی و هم بابایی.باز خوبه تابستون شده و خاله سارا تعطیله و تو خونه کمک میکنه.روز چهارشنبه 20اردیبهشت مامانی با مامان حاجی بیمارستان بود واسه آنژیو.صبح شما رو بردم خونه مامانی تحویل بابایی و باباحاجی.تا ساعت 10که خاله سارا اومد از امتحان باباحاجی مواظبت بودن.البته عمرانم اومده بود پیشت.پسر قشنگ و شیطون من همه عاشق تو هستیم.دست مامانی درد نکنه که به...
22 خرداد 1394

جده رفت...

پسرم روز پنج شنبه 22اردیبهشت 94 ساعت 6:10 عصر متاسفانه جده فوت کرد.جده مامان مامان جون بود.خیلی خوب و دوست داشتنی بود.من خیلی دوستش داشتم.بابا هم همینطور.جده هم من و مخصوصا بابا سعیدو خیلی دوست داشت.اگه کسی میگفت سعید دعواش میکرد و میگفت بگین سعید آقا.متاسفانه یک هفته در اثر خونریزی معده بستری شد و بعدشم فوت کرد.شما رو هم خیلی دوست داشت.وقتی میرفتیم پیشش همیشه این شعرو واست میخوند(پسر گلم.پسر گلم.هرکی نداره مشکله.ماکه داریم.مشکلی نداریم) یا (کوزه رو او کرده بودوم.زیر نادو کرده بودوم).خیلی خوشحال میشد تورو میبردیم پیشش.همش حسرت میخورم که چرا یک عکس ازتو با جده نگرفتم.خیلی وقتها یادم بود ولی همش ی چیزی پیش میومد و نمیشد.خلاصه جده با تمام خوبیه...
1 خرداد 1394

عکسهای6تا7ماهگی آرسام

سلام گل پسر مامان.این ماه دیگه من میرفتم سرکار و هرروز صبح شما رو میبریم در خونه مامانی تحویل میدیم.مامانی هر روز صبح واست فرنی درست میکنه و واسه نهارت سوپ میزاره.از همون سوپ هم میده واسه شامت من میبرم خونه.آب سیب هویج هم هرروز واست میگیره.خلاصه حسابی تحویلت متگیره.همچینم سحرخیز شدی که حتی جمعه ها هم صبح زود از خواب بیدار میشی و نمیزاری ما بخوابیم.به سینه میزاریمت ولی خیلی تنبلی زود خسته میشی و میگی بر داریمت.خنده رو هم شدی حسابی.امیدوارم همیشه بخندی پسرم.اینم چندتا از عکسای این ماهت.عکس اولی که لباس دخترونه تنت کردیم و تل زدیم به سرت.البته پیشنهاد خاله فریده بود ها.عاشقتم ...
1 خرداد 1394

اولین شب جدایی مامان و پسر

پسر نازم سلام.شب 12اردیبهشت اولین شبی بود بعد به دنیا اومدنت که من بدون تو خوابیدم و تو پیشم نبودی.روزشنبه 12 اردیبهشت مصادف با ولادت حضرت علی و روز معلم که تعطیل رسمی هم بود برای ما در تهران ی اجلاس گذاشته بودن که حضور تمام همکارا الزامی بود.منم رفتم و شما رو سپردم به مامانی و بابا.صبح جمعه ساعت 8.20 پرواز کردیم به سمت تهران.عصر رفتیم بازار و کلی چرخیدیم.ولی شب که برگشتم هتل خیلی احساس دلتنگی میکردک که شما پیشم نبودی.همش شیرای شما رو میدوشیدم و میریختم تو سبزه ها.خلاصه صبح شدو رفتیم اجلاس تا ظهر.ساعت4.45 هم به سمت بیرجند پرواز کردیم.بالاخره وقتی رسیدیم تو فرودگاه تا تو رو دیدم دویدم طرفت و گرفتم تو بغلت و کلی گریه کردم.اصلا نتونستم به بابا ...
18 ارديبهشت 1394

عکسهای5تا6 ماهگی آرسام

پسر گل مامان این ماه شما غلط میزنی و خیلی شیطون شدی.از بیستم فروردین مامان میره سر کار و شما صبح ها خونه مامانی هستی.خودتو برمیگردونی و اگه زیرت چیزی باشه میکشی بیرون و میکنی تو دهنت.ی قاشق داری که خیلی دوسش داری.همش میکنی تو دهنت.فرنی هم بهت میدیم دیگه ولی هنوز زیاد نمیدیم.نمیدونم چرا این ماه زیاد رشد نکردی پسرم.فکر کنم به خاطر دوبار سرما خوردگیته.عاشقتم نازنینم.اینم عکسهای این ماهت ...
30 فروردين 1394

سفر پسرم به مشهد

عزیزم امسال عید ما با شما رفتیم مشهد خونه عمه.چندروز اونجا بودیم ولی متاسفانه هوا سرد بود و نتونستیم ببریمت زیاد بیرون.یکم سرما هم خوردی.انشاله سفرهای بعد هوا گرم باشه تا بتونم پسرمو بگردونم.اینم عکست تو ماشین که عقب رو تشکت راحت خواب بودی.   عکس آرسام با پسر عمه های گلش عماد و عمران که در 10 فروردین 1394 در مشهد گرفتم.   ...
13 فروردين 1394