آرسامآرسام، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

برای عشقمون

قربانی

عکسهای۱۸تا۱۹ماهگی آرسام

1395/2/18 21:33
نویسنده : مامان و بابا
149 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم.تو این ماه دیگه از مرز یک سال و نیم گذشتی.دوتا سفر رفتیم باهم.اولش ۳روز رفتیم زاهدان خونه عمع خدیجه.اونجا کلی با امیرمحمد رفیق شده بودید و رابطه دوتاتون باهم خوب بود.فقط از شاتوتای تو حیاط خونه عمه خوردی و متاسفانه اسهال استفراغ شدی.اصلا داغون شدی.شب اول تا ۴صبح من و مامانی بالا سرت بیدار بودیم و همش بالا میاوردی.خیلی بد بود.یبارم تو چاراه رسولی رو دایی بالا اوردی.مجبور شدین دوتاتون لباساتونو عوض کنید.حالا هروقت اون تیشرتو تن دایی میبینی میگی اه اه اه.بعدش که از زاهدان برگشتیم و تو هنوزم خیلی بهتر نشده بودی رفتیم باهم تهران.برا مامان یک هفته کلاس آموزشی گذاشتن تهران واسه همون.منم چون شیرت میدادم مجبور شدم تو و مامانی رو ببرم.اونجا رفتیم خونه دایی حمید.من صبح ساعت۶ از خونه میومدم بیرون و ۸ میرسیدم.ازینورم۴تعطیل میشدم و ۶میرسیدم.خلاصه۶صبح تا۶عصر نبودم.یک هفته.تو و مامانی تو خونه تنها.باز خوبه تو تراس خونه دایی حمید کبوتر زیاد بود.تو با همون کبوترا سرگرم بودی حسابی.طفلی مامانی خیلی اذیت شد و زحمت کشید برامون.بالاخره برگشتیم بیرجند.تو فرودگاه بابا سعید و خاله سارا و دایی محمدو دیدی خیلی خیلی ذوق کرده بودی.حسابی توهم مثل ما دلتنگ شده بودی.منم خیلی دلم برا بابا سعیدت تنگ شده بود.محبت

پسرم اونجا یروز تو مترو ی آقا لپتو کشیده و گفته کچل.حالا ازت میپرسیم عمو تو مترو بهت چی گفت.خودت لپتو میکشی و میگی کچل.خخخ.خیلی بامزست خداییش.راستی شیشتو یادمون رفته بود ببریم.صبح شنبه که من رفنم کلاس فاطیما عمو هم اونجا بود و بامن اود.سر برگشت واست ی شیشه گرفته بود و آورده بود.مثل اینکه حسابی ذوق کرده بودی.دست فاطیما درد نکنه.مسیرای تهرانو اون یادم داد.تو برگشت تهران دیگه حسابی حالت خوب بود و چاق و چله شده بودی گلم.واسه عروسی خاله هم برات لباس خریدم ازونجا.پسرم صحبت کردنا و شیطونیات خیلی زیاد شده.الان دیگه تقریبا تمام کلماتو میگی.

بستنی=بتنی

خیار=آخو

هواپیما=آپامه

هندوانه=هندویه

بخور=بخول

نکن=نتن

محمد=ممد

ماهی=مایی

قطار-قطا

اتوبوس=اتوبوس

فاطی=تاتی

نمک=متک

عزیزم=عزیز

ممنون=منوم

ازت میپرسیم فامیل مامانت چیه.میگی جدلی

قربون اون زبونت برم من.خیلی باحال حرف میزنی.کلی هم رقاص شدی برا خودت.باباحاجی هم که از زبونت نمیفته.خیلی دوسشون داری.همش تو گوشیم آهنگاشونو گوش میدی و کیف میکنی.عکسای این ماهت که عکسای سفرم توش هست واست میزارم گلم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)