عکسهای۱۴تا۱۵ماهگی آرسام

سلام پسر قشنگم.دیگه ۱۵ماهت تمام شد عزیزم.این ماه خیلی سخت بود برا مامان.چون تو امتحانام بود.من ۱۰روز مرخصی گرفتم که درس بخوانم ولی شانس من تو مریض شدی.هم به دندون افتادی هم سرما خوردی.خیلی سخت بود.دیگه خونه مامانی هم کمتر میفرستادمت.تو خونه همش خودتو مینداختی تو بغل من و میگفتی منو راه ببر.منم تورو راه میبردم و جزوه تو دستم درس میخوندم.بالاخره به هر سختی بود تمام شد دوران امتحانا.تا ترم دیگه خدا بزرگه.عزیز دلم تو همین روزا ی روز صبح که با بابا بهت دارو میدادیم متاسفانه دارو رفت تو نایت.خدا مرگم بده چقدر وحشتناک بود واقعا.اینقدر سرفه کردی و بابا زد پشتت که از حال رفتی.خیلی ترسیدم.خدا بهمون رحم کرد که اتفاقی برا گل پسرمون نیفتاد.خلاصه اون روز حسابی دوتامون غصه خوردیم ولی به خیر گذشت.نازنینم دایره کلماتت خیلی گسترده شده.حالا کلماتی که میگی رو با معنیش برات میزام.میخوای کسیو بوس کنی رو صورتش با صدا فوت میکنی و اگه چیزی تو دهنت باشه میریزه بیرون.فدات بشم که خیلی شیرین شدی.یکسره در حال راه رفتنی دور خونه.فقط این پله های وسط خونه منو خیلی آزار میده.ی دفعه از روش افتادی ولی بخیر گذشت.لبه هاشو بابا فوم زده ولی بازم خطرناکه.عاشق بابا سعیدی.وقتی خونه مامانی هستی و یکی زنگ میزنه در خونه میگی سعید.تو خونه خودمون هم وقتی بابا نیست و صدای در میشه سریع میگی سعید.قرآن بهت میدیم بوس میکنی.ی قرآن کوچولو رو تختت هست همش میری یواشکی برمیداریش که من دعوات نکنم.باز تا من میبینم بوس میکنی یعنی میگی من اینو برداشتم که فقط بوسش کنم.وقتی ی کاری داری میکنی که خودت میدونی بده و من یهو میام میبینم سریع در میری و کج کج فرار میکنی.هنوز تازه یاد گرفتی بدویی.عاشقتم پسر شیرینم.بهت میگم مامان چیه؟میگی عاشق.خودم بهت یاد دادم.هرچی بهت میگیم بگو بابا باز میگی سعید.اینم از کلماتت عزیزم:

بابا=بابا

ماما=مامان

باباجی=باباحاجی

آدون=آقاجوم

مانی=مامانی

عاش=عاشق

ماشی=ماشین

جیدی=جی جی

نونو=نون

نانا=میوه و خوراکی

ماس=ماست

عم=عمه و عمو

دایی=دایی

شعید=سعید

آبو=آب

لب تاپ=په په

اینم یک سری از عکسهای این ماهت پسر نازم: