آرسامآرسام، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه سن داره

برای عشقمون

قربانی

شب تحویل سال1393

1393/2/26 14:34
نویسنده : مامان و بابا
200 بازدید
اشتراک گذاری

نازنینم امسال ساعت 8.20 روز 29اسفند سال تحویل شد که البته مصادف با سالگرد ازدواج من و بابا بود.ماهم رفتیم دو جعبه شیرینی خریدیم یکی واسه خونه مامان من و یکی هم واسه خونه مامان بابا.میخواستیم خبر بودنتو به خونواده هامون بدیم تا اونا روهم تو خوشحالیمون سهیم کنیم.اول رفتیم خونه مامانی که با دایی محمد تنها بودن اخه بابایی رفته بود چابهار و خاله ها هم خضری بودن.مامانی پرسید چرا شیرینی خریدین منم گفتم این شیرینی مال نی نی مونه.مامانی از خوشحالی لرزش گرفت و من و بابا رو بوسید.خیلی خوشحال شد و سریع شروع کرد به محاسبه که تو کی به دنیا میای.بعدش رفتیم خونه مامان جون.مامان جونم پرسید چرا شیرینی خریدین منم رفتم  در گوشش گفتم واسه نی نی.بعدشم از خجالت رفتم تو اتاق.اونا هم خیلی خوشحال شدن که قرار. ی نی نی گل براشون بیاریم.به خاله فریده. و عمه سیما هم اس زدم و خبر دادم.خاله سارا از خضری زنگ زد و از خوشحالی پشت تلفن شروع کرد به گریه.باباحاجی و مامان حاجی هم کلی ذوق کردن و اشکشون درومد.طفلی باباحاجی از ذوق نمیتونست با من حرف بزنه.خاله فریده هم وقتی پیامو دیده دستش لرزیده و کلی جیغ زده از خوشحالی.عمه سیما هم وقتی پیاممو دیده خیلی ذوق کرده و اشک تو چشاش جمع شده..خلاصه شب عیدو واسه همه خاطره انگیز کردیم با این خبر.عزیزم من و بابا دیوونه وار منتظرتیم.البته حالا که همه منتظر کوچولوی ما هستن عشق مامان

پسندها (2)

نظرات (0)