ختنه پسرم
عزیزم هفت روزه که شدی من و بابا و مامانی رفتیم پیش دکتر حبیبی که تو رو ختنه کنه.منکه دل نداشتم بیام تو اتاق واسه همین تو راهرو واستادم و فقط دعا میخوندم و اشکام میریخت.خوشبختانه بدون هیچ مشکلی شما ختنه شدی و اومدیم خونه.البته تو اتاق حال بابا هم بد شده بود پسرم.بابا شب رفت و ی جعبه شیرینی خرید و دور هم خوردیم.حلقه هم بعد از 5 روز افتاد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی