آرسامآرسام، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

برای عشقمون

قربانی

از22فروردین99تا22مهر99

1399/3/30 20:01
نویسنده : مامان و بابا
258 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم امسال با کرونا داریم زندگی میکنیم.نمیتونی بری مرکز دیگه.کلاس تابستونی هم نمیشه بری.عروسی های فروردینم کلا کنسل شد.خدا رحم کنه به همه.من از کرونا نمیترسم فقط تموم ترسم اینه که اتفاقی برا من یا بابا بیفته تو میخوای چکار کنی عشقم.همش از خدا میخوام مارو برا تو نگه داره پسرم.برج 3عمه سیما اومدن دوهفته اینجا بودن به تو هم خوش میگذشت با عمران حسابی.سرچاهم رفتیم بهت خوش گذشت کلی.ی روز بابا بردت حموم و دوش حموم افتاد رو سرت و خون اومد از سرت.خیلی وحشتناک بود.نفسم داشت بند میشد از ترس.خدای شکرت که اتفاقی نیفتاد.10خرداد تولد سدنا جون بود.براش ی عروسک باربی انتخاب کردی و خریدی و براش بردیم.به خاطر کرونای لعنتی تولدش کوچک بود.خاله سارا دوربین خریده و با عماد عمران ی روز رفتیم پارک توحید عکسای قشنگ گرفتین.

توهمین روزا برات لاک پشتم خریدیم چن عمران داشت تو هم هوس کردی ولی متاسفانه دوروزه لاک پشتت مرد.

اوایل شهریور که شد عمه سیما اینا اومدن و تو به عمران گفتی برات لاک پشت بیاره و اونم آورد.اسمشو گذاشتی تندر چون خیلی سریع راه میره.این روزا که هوا هنوز خنکه میری عصرا خونه اقاجون یا مامانی با دوچرخت تو کوچه با دوست جدیدت محمدحسین که پسر صاحبخونه مامان حاجیه بازی میکنی و کلی کیف میکنی.البته با ماسک دیگه.

فیلم دیدن شده کار بیشتر روزات.خودت برا خودت فیلم میزاری و آنلاین نگاه میکنی.روزاتو اینجوری میگذرونی.منم برات ی کاربرگ پیش دبستان خریدم و گاهی باهات کار میکنم.من یکی دوماهه ی روز درمیون میرم سرکار و وقت بیشتری رو خونه میگذرونم.برا خاله ساراتم که اومدن خواستگاری و قراره بعد محرم عقد بشن.انشاله که خوشبخت باشه.تو هم ی عمو قلابی دیگه داری.خخخ

پسرم تو شیرین ترین شیرینی زندگیمی.اگه تو نبودی هیچ چیز برام زیبا نبود.تو بهترینمی.عاشق تو و بابا سعیدت هستم.امیدوارم کنار هم شاد باشیم و خوشحال.به امید روزی که اینجا بنویسم کرونا هم تموم شد.

عکساتم میزارم برات عشقم

 تولد باباسعید

 اژدها با کمک بابا درست کردی

 مامانی برات درست کرده پیتزا نینجا

 سرت خورده به دوش حموم

 خستگی برگشت سرچاه

 با کمک هم درست کردیم نینجا

 تمرکز میکنی همش

 عید قربان

 گنجشکو خاله انسیه تو سرچاه برات گرفت

 یاد کودک اینده کردی اینجا

 رفته بودیم یک لنگی خیلی خوب بود

 جواهراتت

 خودت لوبیا کاشتی

 اماده سازی وسایل تولدت

 خمیر خونگی برات درست کردم.عالی بود

 روز خواستگاری خاله سارا

 عادت داری وسایلتو میریزی رو مبل

 این حلوا رو خاله سارا برات درست کرده

پسندها (1)

نظرات (0)